به من اجازه در اوج پر زدن داده است
در آن کرانه که همواره یک نفر انجاست
که در پذیرش مهمان همیشه اماده است
در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد
بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
شبیه تیشه زدن های فرهاد است
سوال می کند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیاد است
دلم که دست خودم نیست این دل غمگین
همان دلی که جامانده در گوهرشاد است
بدون فن غزل بی کنایه می گویم
دلم برای تو تنگ است شعر من ساده است
برچسب : نویسنده : aysan asheghanehha10554 بازدید : 177